مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
به سمت عـشق کـشـاندی نگاه آئین را ببر به سمت حـقـیـقت، قـبـیـلۀ دین را تو صبح صـادقی و صادقانه میگویم ز سمت چـشم تو دیدم طلـوع آئـین را تو پیر میکدۀ مکتب و هزاران مست، بنـوشـد از لب لعـلـت کـلام شیرین را برای وصف تو ذهنم قلم گرفت به دست ز شش جهت بکشد رشتۀ مضامین را بـه بـاغ پُـر ثـمـرِ واژه واژۀ کـلـمـات کـشانده خاطر تو شاعر غـزل چین را پیِ اجابت تو دست پُر ز خواهش من گره بـزن به نگـاهـی دعـا و آمـین را میان بغض و غـریـبی، بقـیع بی زائـر به دوش شهر نشانده سکوت سنگین را بنا کـند دل من روی قـبـر خـاکـی تـو ضریح و گنبد و گلدستههای زرّین را شکست بغض من و بین اشک غم چیدم برای مرثیـهات واژههـای غمگـین را |